• وبلاگ : سال و ماه
  • يادداشت : من کجا جا ماندم .. ؟!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + ياسمين 
    اينجوري ميشه فکر کرد که خب همه همينجورين الان، يا اينکا خب اين برهه م ميگذره و تموم ميشه .. نه که دوس نداشتني باشه، ولي مگه قراره من چقد جابمونم؟ تا کجا خب؟
    پاسخ

    نميدونم ياس .. نميدونم ..
    نخواس برگشته چي؟ :)
    پاسخ

    نمى دونم ..شايدم نمى خوام بهش فكر كنم ! ولى بر مى گرده ..

    آيکون بيس در حالي که خطوط زير را مي خواند و ميگويد بله او قادر به توصيف چيز هايي که قادر به توصيفشان نبودن .

    پاسخ

    قادر است خب .
    + ياسمين 
    منطقي تر که نگاه ميکنم، شايد جاماندن مقتضاي همين برهه باشد .. که هي جا ميمانم .. تکه تکه ميشوم .. هر تکه ام يک جا، جا مي ماند .. و مي ماند .. هر تکه ام يک جاست و هي تجزيه تر ميشوم و هي قلبم فشرده تر ميشود .. اقتضاست حتما، اقتضاست ..
    پاسخ

    لابد اقتضاست .. يعني شايد اگر باشد بهتر است مي داني .. ( و اينکه تو هميشه قادر به توصيف چيز هايي بودي که براي توصيفشان خود را تکه پاره مي کردم ! )
    + ياسمين 
    آنجا تازه فهميدم ؛ عه؟ " آدم ها در مهتاب ديوانه ميشوند .. ديوانه .. ميشوند "
    پاسخ

    ميگم ياس .. يادته يه بار ازت پرسيدم تا حالا شب ِ مهـتابي داشتي يا نه .. بعد تو برام اون شب رو با ساحل نقره اي و مهتاب واقعي و .. برام تعريف کردي !؟ .. معلومه يادته ..

    همان قـاف هم ها و قــاف هم ها و انواع صاد ت هاي بسيـار .. بسيـاار ..
    پاسخ

    لبخند ها منتقل شد از اين تركيب ِ اين چنينى صاد ت و قاف هـم و و ..

    سرش همچنان لطفاً گيج نرو ..

    بله مي شود .. نمي شود ؟ مي شود .. مثلاً من تعداد زيادي از اين نوشته هاي بالا نوشت و پي نوشت .. چون در نگاه معقول نمي آيند تيکِ نمايش شان برداشته شده و آنجا حضور دارند همچنان ..

    مدام را مگر مـي شود .. ؟!
    نه ، نمي شود که ، سخت .. زياد .. بعد به نتيجه " نتوانسته رسيده بودن " .. ( با گذشت زمان صفات جديدي به کرات نياز مي شود وارد زبان شوند خب .. )


    عکس نگار ،




    صحن چه جاي خوبي ست هاا ...
    پاسخ

    سرم ببين بيس خواهـش مى كند خب .. تازگى ها دلم مى خواهد با نامعقول ها مانوس تر شوم .. دلشان مى شكند .. اصلا شايد انقدر اهميت نداديمشان نامعقول شدند . هـووف ، ذهن بى نمك ِ من :| . نمى شود .. اين يكى را نه .. نمى شود … نتوانسته رسيده بودن .. ماضى ِ حال ِ استمرارى حتى . صحن .. بهترين جاى دنياست .. مى گويد اين كه : بيا كه جسم جهان را قرار جان اينجاست .. و من دور حرم راه مى رفتم و هعى اين را براى خودم مى خواندم .. قرار ِ جان .. ( پرانتز اين عكس نگار اين ميان .. وسط هم نه .. اين ميان )

    " سرش ميشه گيج نري ؟ " .
    درخواست بود خب .. از اين در خواست هاي ادامه دار و همواره اي که در يک جمله سعي برخلاصه شدن دارند .
    دلت را کجـا جا گذاشتي .. ؟! .. حتي علامت تعجب هم نـه .. تو دلت را کجـا جا گذاشتي ؟ .. دل کجا جا مي ماند ، چطــور و به چه حـال جا مي ماند که هر از چند گاه ، گاه و بي گاه ، تنگ مي شود ؟ زيـاد هم هــا .. به مقدارِ زياد ..

    ( حتي و حتي قاف هم بال هايت را کجا .. بالاخره . با تاکيد روي الفِ دوّمش . يادم مي رود جديداً ها که تاکيد دو ي يا يک ي دارد .. )

    نمي گنجد که خـب .. يعني حقّ ش ادا نمي شود .. بعد اين حق ها که ادا نمي شوند ميروند در روح و روان و ذهن مي مانند مي گويند ادا نشده ايم چه کنيم .. ( مور شدم حتي -_- . )


    نوشته بود ديروز روِشي هست با نام نگارش درماني ، گفتم مقدمات هم مي خواهد ، نه ؟ گفت بله اما نه بيشتر از يک مداد و يک کاغذ .

    مريم به من يک مداد و کاغذ بدهيد گاهي وقت ها فقط نگاهشان مي کنم ، يا ترجيحاً مي روم يک ليوان آب خنک بخورم .. آيا اين بلاي روحي ست ؟ يا نگارش درماني نياز ندارم شايد .

    پاسخ

    سرم ميشه گيج نرى ؟! .. هـااهـ ه بيس جان .. هـااهـ ه شايد صوت مناسبى باشد . بال هايت بله .. بال هايم را ؟ .. بال هايت را .. ما همگى بال هايمان را .. قاف هم نبود اين .. اين خود ِ هسته ى كلام بود . . گاهى هم بايد بهشون بگى بشينين همو نيگا كنين يهو ديدين ادا شدين . والا . ( يه پيشنهاد ساده خب ) .. (اينتر) اُ .. پشت نگارش هم درمان ؟! .. همه چيز درمان نگارش هم درمان؟! .. البته خب شايد واقعا درمان است خب .. از دست اين دانشمند هاا حتى .. ( بدون تشديد) معلوم است كه نه خب .. بلاى روحى چرا .. اين هم مى تواند نگاه درمانى باشد از نظرشان .. هم آب خنك درمانى .. شايد يك ليوان آب خنك دنياى آرامش را مثل يك ليوان آب بريزد روى سرت .. جورى كن هزار تا كاغذ و مداد نتواند .. نيس ؟!

    نگويم .. نگويم ؟ نمي گنجد که ..
    پاسخ

    بگو .. يکهـو ديدي گنجيد .. سرم گيج مي ره . . [ حتي .. :( ]
    دلي که جا موند رو بايد قيدشو زد. . ..
    پاسخ

    برم دنبالش .. يکهو ديدي برگشت .. نيس !؟