سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال و ماه

دوباره سفر

    نظر

نشان یار سفرکرده از که پرسم باز
که هرچه گفت برید صبا پریشان گفت.

حافظ 

.

یک جا یک بار نوشته بود چه حرف ها که درونم نگفته مى ماند ، بعدش هم مى گفت فکر کنم خوشا به حال شما که شاعرى بلدید .. لازم نیست حتما شاعر باشى، اما گاهى حرف ها شورش را در میاورند .. نمانید ، نگفته نمانید ، هـعى باید خواهش کنم ، تمنا کنم ، اما انگار نه انگار 

هر بار نگفته تر از دفعه پیش .. 

ماه نوشت . شما را چه شده حرف هـا که اینگونه راوى و عکس نگار را مى آزارید .. ؟! ( ماه مى پرسد . ) 

ماه نوشت . آفاق را گردیده ام ..

مریم نوشت . دوباره سفر .. دوباره سفر کنیم .. اگرچه هزاران بار اولین تر است تا دوباره .. 

.

ماه نوشت . خیلى خیلى سال پیش .. 

توى یک سرزمین خیلى دور 

روى یک تپه سبز 

..