سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سال و ماه

چیزی نیسـت .. هست ؟

جقدر این صدای تلق تلق کیبورد شیرین و گوش نواز است ، انگار که هعی بگوید و تو هعی گوش دهی و تو هعی بگویی و او زبانت شود .

.

یکی نیست به استرس کاذب این روزهایم بگوید قدری آرام تر برو حالا انگار چه خبر شده .. . کوه قاف که نمی خواهی بروی . الکی جدی اش گرفتی الکی . ولی خب کسی نیست بگوید و من الکی جدی اش می گیرم و دلم می خواهد به همه بگویم نگویید که "بیخودی" نگرانی .

.

توی کتاب آمارمان نوشته بود ، اگر شما هر شب تمام شب را به شمردن ستاره ها بگذرانید .. فکر کن هر شب تمام شب را به شمردن ستاره ها بگذرانیم . .  .   . 

.

عجیب با نقطه سر خط انس گرفته ام منِ فراری از نقطه ها و سر خط رفتن ها .

.

وسط نوشت . انسجام متن چیزی است که با مرور زمان به دست می آید :|

.

آه اگر رزِ حساسم را پیدا کنند چه .. ؟ !

می دانم ناراحت می شود .. شاید اصلا دیگر با هم حرف هم نزدیم یعنی او نخواهد با من حرف بزند .. رز کوچک من ..

خوب توی 48 ساعت توی دلم جا باز کردی ، رز کوچک من ..  

.

رز می دانی چه قدر کار نکرده دارم .. ؟! رز نمی داند .. 

.

نه کارهـای روزمره و هر روزه ام ، نه این شیمی برای زندگی دوست داشتنی ام ، نه درس ها و مشق ها و دفتر سیاه کردن ها نه .. 

امشب حس کردم به قدر تمام این 7 سال که فکر نکردم فکر دارم ، به قدر این 7 سال که در خانه اش را نزدم باید التماس کنم در را به رویم باز کند ، می دانم .. خوب هم می دانم که پا توی کوچه بگذارم در را برای باز می کند اصلا کوچه چرا، کافی است از ذهنم بگذرد رفتنِ در خانه اش .. 

.

در به رویم باز می شود ..

.

اما می دانی .. بلد نیستم .. حس می کنم به قدر تمام این 7 سال که یاد نگرفتم باید بروم سر کلاس درسش .. 

.

هفت سال خیــلی زیاد است .. خیلی ..

.

.

رز کوچک من کاش حالا حالا ها خودم باشم و خودت .

.

ماه نوشت . گیریم رسیدم دم در ، در هم که باز است .. بگویم این هفت سال کجا گیر کرده بودم .. ؟! 

سر کوچه .. ؟!

.

ماه نوشت . قرار بود سبز باشم از اردی بهشت قبل ..